دگرگونی روی دادن. دگرگون کردن. برگردانیدن: البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل افتد که غرض همه صلاح است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود
دگرگونی روی دادن. دگرگون کردن. برگردانیدن: البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل افتد که غرض همه صلاح است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود
گفتن. بیان کردن: اینقدر از فضایل این پادشاه تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). اینقدر از فضایل ملک که تالی و تابع دین است تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). این حکمتی چند موجز از خصایص ملک ودولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه) ، مقرر گردیدن: وزارت بر ابوالحسن... عتبی تقریر افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 46)
گفتن. بیان کردن: اینقدر از فضایل این پادشاه تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). اینقدر از فضایل ملک که تالی و تابع دین است تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). این حکمتی چند موجز از خصایص ملک ودولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه) ، مقرر گردیدن: وزارت بر ابوالحسن... عتبی تقریر افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 46)