جدول جو
جدول جو

معنی تغییر افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

تغییر افتادن
(یَ لَ زَ دَ)
دگرگونی روی دادن. دگرگون کردن. برگردانیدن: البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل افتد که غرض همه صلاح است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پِ / پَ کَ دَ)
معین شدن. مشخص شدن. اختصاص یافتن: آنگاه آن را موضعی بفرمان ملک تعیین افتد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(جُ)
کوتاهی شدن. سستی افتادن:
تقصیر گر افتاد بخدمت
من بنده را مدار معاقب.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(مَ)
گفتن. بیان کردن: اینقدر از فضایل این پادشاه تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). اینقدر از فضایل ملک که تالی و تابع دین است تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). این حکمتی چند موجز از خصایص ملک ودولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه) ، مقرر گردیدن: وزارت بر ابوالحسن... عتبی تقریر افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 46)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاخیر افتادن
تصویر تاخیر افتادن
پس ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقصیر افتادن
تصویر تقصیر افتادن
((~. اُ دَ))
کوتاهی شدن، سستی رفتن
فرهنگ فارسی معین